نصرالله ترابی نماینده شهرکرد و عضو فراکسیون اصلاح‌طلبان در مجلس شورای اسلامی روز گذشته در نطق میان دستور سخنانی را بیان کرد که متن آن در ذیل می آید: سخني با موحدان «اشهد ان لا اله الا الله» حكايتي است حكايت ما با خدا، «لا» را مي‌گوييم ولي هزار «اله» را جايگزين «الله» مي‌كنيم. پس از ته دل بگوييم خدايا از ما بگير هر آنچه تو را از ما مي‌گيرند. سخني با موكلان بنده هم ابتدا از نمايندگي تصوري داشتم و فكر مي‌كردم واقعا مجلس در راس امور است و نماينده چه‌ها كه مي‌كند! مي‌خواستم ولوله برپا كنم كه نشد/ با شور شعر محشر كبرا كنم كه نشد فرياد را پاي بكوبم بر سر سكوت/ يا دست‌كم به زمزمه نجوا كنم كه نشد دل بركنم از اين دل مرداب‌وارتنگ/ با رود به جانب دريا روم كه نشد ولي به هر تقدير سعي كردم در اين مدت به وظايف نمايندگي در حد توان و شرايط عمل كنم كه كمتر به خود برسم و بيشتر در خدمت مردم باشم و حرف آنان را بزنم. با نمايندگان استان هماهنگ باشم و سنگ زيرين آسياب. كمتر بگويم و بيشتر عمل كنم البته به لطف خدا و همت مسوولان كارهايي هم انجام شده تا چه قبول افتد و چه در نظر‌ آيد. آري عزيز همراه: تو مرا ياد كني يا نكني من به يادت هستم آرزويم همه سرسبزي توست سخني با مسوولان استاني و كشوري از رندي پرسيدند مفهوم «چهارمحال» در نام استان چهارمحال و بختياري چيست؟ گفت: از عهد الست چهار امر محال را در استان قرار بوده انجام دهند كه هنوز ممكن نشده است. محال اول: آب استان كه از زمان شيخ بهايي تاكنون حل نشده. محال دوم: راه‌آهن بختياري كه از زمان رضاشاه تاكنون ممكن نشده، البته بايد از مهندس نيكزاد كه اخيرا حداقل كلنگ را زد تشكر كنيم. محال سوم: مشكل پالايشگاهي كه از زمان مصدق و ملي شدن نفت تاكنون حل نشده. محال چهارم: اعتبارات، انتصابات و تقسيمات كه از زمان قاجار تاكنون قاعده‌مند نشده. اخيرا محال پنجمي به نام مصوبات سفرهاي استاني دولت اضافه شده كه اگر حل نشود بايد نام استان را به «پنج محال بختياري» تغيير داد. سخني با نمايندگان اول اين قضيه را روشن كنيم كه وظيفه مجلس نظارت است. اصولا ناظر اشكالات را منعكس مي‌كند وگرنه كار خوب كه جزو وظايف مجري است و احتياج به تعريف و تمجيد ندارد. پس اگر تذكر مي‌دهند، سوال مي‌كنند يا استيضاح و عدم كفايت انجام مي‌شود همه براي كمبودها و اشكالات است، چون قاطي‌شدن ناظر و مجري يا سبب خراب شدن كار مي‌شود يا فساد ايجاد مي‌كند. پس اگر نطقي هم انتقادي و تاكيد بر كمبودها دارد اين جزو وظايف نمايندگي است و نياز به قيل و قال و برچسب زدن و آتش زدن و تهديد به رد صلاحيت نيست. امام علي(ع) مي‌فرمايند: «از ميان آنان افرادي را كه در گفتن سخن حق هرچند تلخ و ناگوار به تو از همه صريح‌ترند برگزين.» نمايندگان عزيز باور كنيد: نه از مهر و نه از كين مي‌نويسم/ نه از كفر و نه از دين مي‌نويسم دلم خون است مي‌داني برادر/ دلم خون است از اين مي‌نويسم سخني درگوشي با اصولگرايان «زبان حال دلسوختگان» شهيدي كه بر خاك مي‌خفت سر انگشت در خون خود مي‌زد و مي‌نوشت به اميد پيروزي واقعي نه «در جنگ» كه «بر جنگ.» راستي ما را چه شده كمي به خود بياييم و به جاي تراشيدن دشمن فرضي و حبس و حصر و حذف رقباي سياسي ديروز و امروزمان را در خلوت خويش مقايسه كنيم و به قول امام راحل به جهاد اكبر بپردازيم، البته بدانيم جهاد اكبر نه جبهه و قرارگاه مي‌خواهد نه سياهي لشكر، بلكه ميعادگاه مي‌خواهد و بندگي خدا. «ديروز از هر چه بود گذشتيم و امروز از هرچه بوديم.» «آنجا پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه پست و ميز.» «ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز جوياي نام و تريبون.» «آنجا بوي ايمان مي‌داد و اينجا ايمانمان بو مي‌دهد.» «ديروز دخالت نظاميان در دسته‌بندي‌هاي سياسي را خلاف وصيت امام مي‌دانستيم و امروز آن را توجيه مي‌كنيم.» «ديروز ما زندگي را به بازي گرفتيم امروز او ما را.» «ديروز تقوي را ملاك برتري افراد مي‌دانستيم و امروز حمايت از يك كانديدا.» «ديروز مجلس را عصاره فضايل ملت مي‌خواستيم و امروز آن را در انحصار اصولگرايان مي‌خواهيم.» «ديروز رهبري را متعلق به همه مي‌دانستيم و امروز براي گروهي خاص مي‌خواهيم.» «ديروز دولت را مولود اصولگرايي مي‌دانستيم و امروز مسووليت آن را نمي‌پذيريم.» «امروز زندگي ساختن را ياد گرفته‌ايم اما زندگي كردن را نه.» «ساختمان‌ها بلندتر شده اما طبع‌مان كوتاه‌تر.» «بزرگراه‌ها پهن‌تر اما ديدگاه‌ها باريك‌تر.» «بيشتر خرج مي‌كنيم اما كمتر داريم.» «بيشتر مي‌خوريم اما كمتر لذت مي‌بريم.» «درآمد بالاتر داريم اما اخلاق پايين‌تر.» «سياست بازيمان زيادتر شده اما سياست‌مان كمتر.» خدا عاقبت همه ما را ختم بخير كند. نكويي كن امسال چون ده‌تر است/ كه سال دگر ديگري ده خداست نبايد به رسم بد آيين نهاد/ كه گويند لعنت بر آنكه اين نهاد سخني با نان به نرخ روزخورها اين نوشته بوي نان نمي‌دهد/ بوي حرف ديگران نمي‌دهد سفره دلم دوباره باز شد/ سفره‌اي كه بوي نان نمي‌دهد وقتي كه جهان از ريشه جهنم و آدم از ريشه عدم و سعي از ريشه يأس مي‌آيد وقتي يك لغزش ساده در گفتار- كفتار را به كفتر و حريت را به خريت تبديل مي‌كند بايد به بي‌تفاوتي واژه‌ها و به واژه بي‌طرفي مثل نان دل بست چون كه نان را از هر طرف بخواني نان است. اما متعجبم از برخي رجال كه آنها هم در اين صف قرار گرفته‌اند. چه شكرهاست در اين شهر كه قانع شده‌اند/ شاهبازان طريقت به مقام مگسي سخني با مهدي موعود(عج) مهدي‌جان كي مي‌آيي تا جهان را غرق عدالت كني و داد مظلومان را بستاني. به اميد آن روز، روزي كه شاعران ناچار نباشند قافيه را بفروشند. روزي كه روي قيمت احساس مثل لباس صحبت نكنند. روزی که گل‌ها اجازه داشته باشند هرجا دوست داشته باشند بشكفند و آيينه‌ها حق نداشته باشند به چشم‌ها دروغ بگويند. روزي كه دست خواهش كوتاه و التماس گناه است. روزي كه بنده خدا زير پاي رهگذران روي روزنامه نخوابد و خواب نان تازه نبيند. روزي كه به عصاي سفيد احترام بگذاريم. روزي كه روي درهاي صاحبان قدرت بنويسند تنها ورود گردن كج ممنوع. روزي كه نمايندگان با اراده زر و زور و تزوير به مجلس نيايند، روزي كه هيچ فلسطيني آواره نباشد. روزي كه زانوان خسته مغرور جز پيش پاي معبود با خاك آشنا نشود و قصه‌هاي تلخ امروز خواب و خيال باشند و مثل قصه‌هاي قديمي پايان خوش داشته باشند. اي روز آمدن اي مثل روز روشن آمدنت، اين روزها هر روز منتظر آمدنت هستم البته نه به سبك مستندسازان ظهور. آخركلام حرف‌هاي ما هنوز ناتمام- تا نگاه مي‌كني وقت رفتن است، باز همان حكايت هميشگي، پيش از آنكه باخبر شوي، لحظه عزيمت است، آه اي دريغ و حسرت، ناگهان چه زود دير مي‌شود، اين 7 دقيقه هم مثل 70 سال چه زود گذشت، خوشا به حال آنان كه هميشه آماده رفتن‌اند.